سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه ی راه رفتن های یک راهی

به نام پروردگارم
آن نو آور ِ شکوفنده

 میلادت مبارک ای بهار!
ای که خود مادری و اگر میلادیست ، از توست
اگر دانه ی خفته ای زیر خروارها خاک خشک توانست از خواب بیدار شود و به خود تکانی دهد،
با نوازش دستهای گرم «آفتابت» بود و سیرابی از خنکای «بارانت». 
جوانه ای اگر رویید 
شکوفه ای اگر بردمید
چشمه ای اگر جوشید
قلبی اگر تپید 
سینه ای اگر نفس کشید
و نایی اگر خروشید
از نوای نی ِ چوپانیت بود
ای پیامبر ِ «زندگی»!.
بهار ِ من!
فصل اول طبیعت چه خوش زمانیست برای میلاد تو
برای میلاد جهان.
فصل ظهور موعود باید فصل ظهور تو باشد
تو که از پس «انفجار نور» سبز شدی،
که باغبان به دستِ دعای شقایق های زمستانی
تو را طلبیده بود.
میلادت مبارک ای بهار!
که هر سال جوانه های نو رسیده ات
سر از ظلمت خاک بیرون می کشند
و باغبان با دست راستش
به همه آب می دهد.
میلادت مبارک که من نیز
در سی سالگی ِ تو از تو می رویم.
مرا در آغوش بگیر
و بپروران!

12 فروردین
روز انتخابِ
نظام برتر در عصر غیبت:
«جمهوری اسلامی»
بر مردم جهان مبارک باد


نوشته شده در  دوشنبه 87/1/12ساعت  7:0 صبح  توسط راهی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
هنرمند متعالی
مادرم بهار